تفکر طراحی

تفکر طراحی (Design thinking‎) از شیوه‌های نوین مدیریت بشمار می‌آید، که روشی خلاق برای حل مشکلات، با رویکردی انسان محور می‌باشد. هدف تفکر طراحی، تطبیق الزامات فنی و تکنیکی با نیازهای مردم و همچنین با استراتژی کسب‌وکار است. فرضیه مقدم آموزش تفکر طراحی این است که چگونه افراد و سازمان‌ها بتوانند مهارت خودشان در حل مسئله را بهبود دهند، تا بتوانند برای مسائل دشوار و چند وجهی شان، راه حل‌های مؤثر بیابند.

واژه تفکر طراحی از اینجا سرچشمه می‌گیرد که به دغدغه‌های غیرقابل کنترل انسان از طریق طراحی می‌پردازد. تفکر طراحی روشی رسمی برای راه حل‌های عملی و خلاقانه با نیت کسب نتایج بهتر در آینده است. از این رو، تفکر طراحی، تفکری راه حل محور یا متمرکز بر راه حل است که با تمرکز بر یک هدف (یا یک وضعیت بهتر در آینده) شروع می‌شود، به جای اینکه یک مسئله مشخص را حل کند.

تفکر طراحی جنبه‌های معلوم و مبهم موقعیت جاری را مورد شناسایی و بررسی قرار می‌دهد، تا پارامترهای پنهان و مسیرهای باز جایگزین که ممکن است به هدف منجر شوند را کشف کند. از آنجایی که تفکر طراحی، بر مبنای تکرار است، راه حل‌های آنی پدید آمده این پتانسیل را دارند که مسیرهای جایگزین را مشخص کنند و چه بسا، مسئله نیز دوباره تعریف شود.

تفکر طراحی به عنوان یک اصطلاح آکادمیک ریشه در تحقیقات نایجل کراس در زمینه ی مطالعه ی نظری طراحان دارد. کراس منطق مورد استفاده ی طراحان را منطقی متفاوت با دانشمندان علوم عقلی و تجربی می داند. به نظر کراس دانشمندان علوم عقلی و تجربی به ترتیب از استدلال استنتاجی (deduction) و استدلال استقرایی (induction) استفاده می کنند. این در حالی است که دانشمندان طراحی از چیزی که او آن را استدلال استنباطی (abduction) می نامد، استفاده می کنند. اما پیش زمینه ی فلسفی نظریات کراس بر نظریات چارلز سندرز پیرس مبتنی است. به نظر پیرس: «استنتاج ثابت می کند که چیزی باید باشد؛ استقرا نشان می دهد که چیزی واقعاً کار می کند؛ استنباط چیزی را که ممکن است باشد، پیشنهاد می دهد.»


1. تفاوت تفکر مبتنی بر حل مسئله و تفکر مبتنی بر مسئله چیست؟

همان طور که از نام این دو روش پیداست، تفکر مبتنی بر راه حل بر پیدا کردن بر راه حل تمرکز دارد و سعی می کند با راهکاری سازنده مشکل مورد نظر را حل کند. این رویکرد کاملا مخالف تفکر مبتنی بر مسئله است که بیشتر متمایل به رفع محدودیت ها و موانع است.

نمونه خوبی از این دو رویکرد در عمل مطالعه تجربی برایان لاوسون، استاد معماری دیده می شود که در دانشگاه شفیلد انجام شده است. لاوسون می خواست تفاوت تفکر دانشمندان و طراحان را بررسی کند. به همین دلیل دو گروه یکی از دانشمندان و یکی از طراحان تشکیل داد و به هر گروه گفت سازه های یک لایه از مجموعه بلوک های رنگی بسازند. برای ساخت سازه باید تا حد ممکن فقط از آجرهای قرمز یا فقط آجرهای آبی استفاده می شد. (می توانیم فکر کنیم که این به عنوان راه حل، نتیجه مطلوب است)، اما قوانین قرارگیری و ارتباط بلوک ها نامشخص بود. بلوک (مشکل یا محدودیت).

لاوسون یافته هایش را در کتابش با عنوان «طراحان چگونه فکر می کنند»، منتشر کرد. او در این آزمایش مشاهده کرده بود دانشمندان بر شناسایی مسئله (تفکر مبتنی بر مسئله) متمرکز شده اند در حالی که اولویت طراحان یافتن راه حل مناسب است.

او متوجه شد دانشمندان تکنیکی برای امتحان کردن یک سری از طرح ها به کار گرفتند که از هر تعداد بلوک مختلف و ترکیب بلوک موجود در کمترین زمان استفاده می کردند. بنابراین دانشمندان سعی کردند اطلاعات شان را درمورد ترکیب مجاز بیشتر کنند. اگر می توانستند قاعده حاکم بر ترکیبی از بلوک های مجاز را کشف کنند، ترکیبی که رنگ مورد نیاز در اطراف طرح را بهینه کند را هم پیدا می کردند.

اما طراحان: آنها بلوک ها را طوری انتخاب کردند که محیط از نظر رنگ مناسب باشد. اگر این ترکیب رنگ قابل قبول نبود، ترکیب دیگری جایگزین می شود و این کار انقدر تکرار می شود تا ترکیب رنگی درست به دست آید.
یافته های لاوسون قلب تفکر طراحی را نشان می دهد: فرآیندی تکراری برای پیدا کردن راه حل مناسب با انجام آزمایش های متعدد.


۲. فرایند تفکر طراحی

شاید برای شما هم این سوال مطرح باشد که فرایند تفکر طراحی چیست؟ همان طور که بالاتر گفتیم فرآیند تفکر طراحی بسیار کاربرمحور است. بیایید قبل از بررسی فرآیند، چهار اصل برای تفکر طراحی که کریستوف ماینل و هری لایفر از موسسه طراحی هاسو پلاتنر دانشگاه استنفورد کالیفرنیا به آن رسیده اند، را در نظر بگیریم.

چهار اصل فرایند تفکر طراحی

قانون انسانی: تمام فعالیت های طراحی در ذات خود اجتماعی هستند و هر نوآوری اجتماعی ما را به دیدگاه «انسان محور» باز می گرداند.
قانون ابهام: ابهام اجتناب ناپذیر است و نمی توان آن را حذف یا بیش از حد ساده کرد. آزمایش در حد دانش و توانایی برای داشتن دیدی متفاوت بسیار مهم است.
قانون طراحی مجدد: تمامی طراحی بر پایه طراحی مجدد بنا شده است. در حالی که ممکن است فناوری و شرایط اجتماعی تغییر و پیشرفت کند، نیازهای اساسی انسان بدون تغییر باقی می ماند. ما در اصل فقط وسایل برآوردن این نیازها یا رسیدن به نتایج مطلوب را مجددا طراحی می کنیم.
قانون انعطاف پذیری: ایجاد ایده ها به صورت نمونه های اولیه قابل لمس به طراحان این امکان را می دهد تا بتوانند موثرتر با آنها ارتباط برقرار کنند.

پنج مرحله تفکر طراحی

حالا وقت آن رسیده که بدانیم پنج مرحله تفکر طراحی چیست؟ براساس چهار اصل بالا، فرآیند تفکر طراحی می تواند به پنج مرحله تقسیم شود: همدلی، تعریف، تفکر، نمونه گیری اولیه و آزمایش. در ادامه هر مرحله را با جزئیات بیشتری بررسی می کنیم:

مرحله اول: همدلی

همدلی نقطه شروع مهمی برای تفکر طراحی است. مرحله اول فرآیند صرف آشنایی با کاربر و درک خواسته ها ، نیازها و اهداف آنها می شود. این به معنای مشاهده افراد و تعامل با آنها است تا آنها را در سطحی روانی و عاطفی درک کنیم. طی این مرحله ، طراح سعی می کند فرضیه های خود را کنار بگذارد و بینش واقعی در مورد کاربر جمع کند.

مرحله دوم: تعریف مسئله

مرحله دوم در فرآیند تفکر طرلحی به تعریف مسئله اختصاص دارد. بعد از جمع آوری اطلاعات از مرحله همدلی، باید آن ها را درک کنید: کاربران با چه مشکلات و موانعی روبرو هستند؟ چه الگویی را مشاهده می کنید؟ مشکل بزرگ کاربر که تیم باید آن را حل کند چیست؟ در پایان مرحله تعریف ، تصویری روشن از مشکل و جوانبش به دست می آورید. نکته اصلی این است که باید مشکل را به صورت کاربر محور بنویسید. به جای گفتن «ما باید …»، آن را از نظر کاربر تنظیم کنید: «بازنشستگان در منطقه خلیج باید …» همین که مشکل را به شکل کلمات درآورید می توانید راه حل ارائه دهید و به مرحله سوم برسید.

مرحله سوم: تفکر

با درک کامل از کاربران و بیان مسئله به صورت روشن و کامل، زمان آن رسیده است که روی راه حل های بالقوه کار کنید. مرحله سوم فرآیند طراحی تفکر، فضای بروز خلاقیت است و بسیار مهم است به این نکته اشاره کنیم که مرحله ایده پردازی باید بدون قضاوت جلو رود! طراحان جلسات ایده پردازی برگزار می کنند تا بتوانند به زوایا و ایده های جدیدی برسند. انواع مختلفی از تکنیک های ایده پردازی وجود دارد که ممکن است طراحان از آن استفاده کنند، از طوفان مغزی و درآوردن نقشه راه گرفته تا مجسم سازی (سناریوهای نقش آفرینی) و تحریک. در پایان مرحله تفکر ، ایده ها را به چند ایده محدود کنید تا بتوانید پیش بروید.

مرحله چهارم: نمونه سازی اولیه

در مرحله چهارم در فرآیند تفکر طراحی ، همه چیز در مورد آزمایش و تبدیل ایده ها به محصولات ملموس است. نمونه اولیه یا پروتوتایپ در اصل نسخه کوچکی از محصول است که راه حل های بالقوه مشخص شده در مراحل قبلی را شامل می شود. این مرحله برای آزمایش هر راه حل و مشخص کردن هرگونه محدودیت و نقص مهم است. در طول مرحله نمونه سازی اولیه، بسته به پیشرفت، راه حل های پیشنهادی ممکن است پذیرفته شوند، بهبود یابند، طراحی مجدد یا رد شوند.

مرحله پنجم: آزمایش

پس از نمونه سازی اولیه نوبت به تست کاربر می رسد، اما باید دقت کنید به ندرت پیش می آید فرآیند تفکر طراحی در این مرحله به پایان برسد. در واقعیت، نتایج مرحله آزمایش معمولا شما را به مرحله قبل بازمی گرداند، تا با ارائه بینش های لازم برای تعریف مجدد مشکل اصلی به ایده های جدیدی که قبلاً فکرش را نمی کردید برسید.

آیا تفکر طراحی فرآیندی خطی است؟

نه! ممکن است شما به این مراحل کاملاً مشخص نگاه کنید و دنباله ای بسیار منطقی با یک ترتیب مشخص مشاهده کنید. با این حال ، فرایند طراحی تفکر خطی نیست. پس ویژگی های فرایند تفکر طراحی چیست؟ انعطاف پذیر و روان است ، به عقب و جلو و حال حاضر نگاه می کند! با هر کشف جدید در هر مرحله، لازم است درباره آنچه قبلاً انجام داده اید تجدید نظر کنید و از نو تعریفش کنید – بنابراین دیگر هرگز در یک خط مستقیم حرکت نخواهید کرد!


۳. هدف از تفکر طراحی چیست؟

حالا که درباره عملکرد تفکر طراحی بیشتر می دانیم ، باید از خود بپرسیم کارکرد تفکر طراحی چیست؟ استفاده رویکرد تفکر طراحی فایده های زیادی از نظر اقتصادی، آموزشی، شخصی یا اجتماعی دارد.

اول از همه و مهم تر، تفکر طراحی خلاقیت و نوآوری را تقویت می کند. ما به عنوان انسان، برای آگاهی از اقدامات خود به دانش و تجربیاتی که جمع کرده ایم متکی هستیم. ما الگوها و عادت هایی را شکل می دهیم که اگرچه در موقعیت هایی خاص مفید هستند، اما می توانند دیدمان را در حل مسئله محدود کنند. تفکر طراحی بجای تکرار روش های آزمایش شده، ما را به برداشتن چشم بند و درنظر گرفتن راه حل های جایگزین ترغیب می کند. کل فرآیند خود را به پیش فرض های چالش برانگیز و کشف مسیرها و ایده های جدید سوق می دهد.

تفکر طراحی اغلب به عنوان روشی بینابینی برای حل مسئله مطرح می شود – به صورت کامل مبتنی بر احساسات و شهود نیست، و فقط به تجزیه و تحلیل، علم و منطق متکی نیست. از ترکیب هر دو استفاده می کند.

یکی دیگر از مزایای مهم طراحی تفکر این است که انسان را در اولویت قرار می دهد. با تمرکز زیاد روی همدلی، مشاغل و سازمان ها را ترغیب می کند تا افراد واقعی را که از محصولات و خدمات خود استفاده می کنند در نظر بگیرند، یعنی با ایجاد تجربیات معنی دار و خوشایند برای کاربر، بیشتر به هدف نزدیک شوند. این برای کاربر یعنی محصولات بهتر و مفید تر که در واقع زندگی ما را بهبود می بخشد و برای مشاغل هم این به معنی مشتریان خوشحال است.

«مشکل شرور» در تفکر طراحی چیست؟

تفکر طراحی به ویژه هنگام حل «مشکلات شرور» مفید است. اصطلاح «مسئله شرور» را تئوریسین طراحی هورست ریتل در دهه ۱۹۷۰ برای توصیف مشکلات بخصوص مشکلاتی که ماهیت بسیار مبهم دارند مطرح کرد. در مواجهه با مشکلات شرور، عوامل ناشناخته بسیاری وجود دارد و برخلاف «مشکلات اهلی»، هیچ راه حل قطعی ای وجود ندارد. در حقیقت، حل یک جنبه از یک مسئله شرور احتمالاً چالش های بعدی را آشکار می کند یا به وجود می آورد. یکی دیگر از ویژگی های مهم مشکلات شرور این است که آنها هیچ نقطه توقفی ندارند؛ همانطور که ماهیت مشکل با گذشت زمان تغییر می کند ، راه حل نیز باید تغییر کند. بنابراین حل مشکلات شرور روندی مداوم است که نیازمند تفکر طراحی است! برخی از نمونه های مشکلات شرور امروز در جامعه ما شامل فقر ، گرسنگی و تغییرات آب و هوا است.


۴. مزایای تفکر طراحی در کار

به عنوان یک طراح، شما نقش اساسی را در شکل دادن به محصولات و تجربیاتی که شرکت شما به بازار وارد می کند، ایفا می کنید. یکپارچه سازی تفکر طراحی در فرآیند می تواند به ارزش تجاری عظیمی منجر شود و در نهایت مطمئن شوید محصولاتی که طراحی می کنید نه تنها برای مشتریان مطلوب بلکه از نظر بودجه و منابع شرکت قابل دوام است.
با این حساب ، بیایید مروری کنیم بر این که برای یک کسب و کار مزایای تفکر طراحی چیست؟

کاهش قابل توجه زمان ورود به بازار: با تأکید بر حل مسئله و یافتن راه حل های مناسب، تفکر طراحی می تواند مقدار زمان صرف شده برای طراحی و توسعه را بطور قابل توجهی کاهش دهد.

صرفه جویی در هزینه و نرخ بازگشت سرمایه: عرضه سریع محصولات موفق به بازار در نهایت موجب صرفه جویی در هزینه های تجاری می شود. ثابت شده است تفکر طراحی بازده قابل توجهی از سرمایه گذاری را به همراه دارد.

بهبود بازگشت مشتری و افزایش وفاداری: تفکر طراحی رویکردی کاربر محور را تضمین می کند ، که در نهایت باعث افزایش جذب مشتری و حفظ مشتری در دراز مدت می شود.
نوآوری تبلیغاتی: تفکر طراحی در مورد فرضیات چالش برانگیز و باورهای ثابت است و همه سرمایه داران را به فکر کردن خارج از چارچوب ترغیب می کند و این باعث ایجاد فرهنگ نوآوری می شود.

قابلیت استفاده در سطح شرکت: نکته جالب در مورد تفکر طراحی این است که فقط مخصوص طراحان نیست و تفکر گروهی را تقویت و همکاری بین تیمی را ترغیب می کند. از این گذشته ، تقریباً در هر تیمی و در هر صنعتی نیز قابل استفاده است.


۵. متدلوژی تفکر طراحی در عمل: مطالعات موردی

تا اینجا به نظریه تفکر طراحی و فرآیندهای درگیر به صورت جزئی نگاه کرده ایم، اما در عمل فرآیند تفکر طراحی چیست؟ بگذارید برخی از مطالعات موردی را بررسی کنیم که تفکر طراحی در آن تأثیر بسیار خوبی در دنیای واقعی داشته است.

مطالعه موردی کسب و کار:

چگونه تفکر طراحی به ارائه دهنده خدمات مالی کمک کرد اعتماد مشتری را دوباره به دست آورد…
پس از وقوع بحران مالی، ارائه دهنده خدمات مالی MLP متوجه شد اعتماد مصرف کننده در تمام مدت پایین بوده است. آنها نیاز داشتند مجدداً با کاربران هدفشان ارتباط برقرار کنند و راههای جدیدی برای اعتماد سازی به دست آورند. در جستجوی نوآوری، تصمیم گرفتند که از رویکرد تفکر طراحی استفاده کنند. این چیزی است که آنها یاد گرفتند:

همدلی کردن:

با تمرکز روی کاربران و تلاش آگاهانه برای درک نیازهایشان، MLP متوجه شد فرضیاتی که در جریان بوده اند به هیچ وجه دقیق نیستند. همانطور که توماس فریس ، مدیر بخش بازاریابی در MLP ، توضیح می دهد: «ما همیشه در مورد اهداف مورد نظر برای دستیابی به آنها صحبت می کردیم. اما آنها نمی خواهند به هدف خاصی متعهد شوند، زیرا اغلب خودشان نمی دانند این هدف چیست. در عوض، آنها می خواهند در مورد ایده هایشان صحبت کنند چون در این صورت برنامه ریزی مالی بازتر و انعطاف پذیرتر است.»

تعریف مسئله:

با این همدلی جدید برای کاربران خود، MLP توانست بیانیه ماموریتش را دوباره تغییر دهد. آنها می دانستند باید اعتماد مصرف کننده را مجدداً به دست آورند و روش انجام این کار صحبت با مشتری به زبان خودشان و تبدیل شدن به برندی قابل اعتمادتر است.

تفکر و نمونه سازی اولیه:

در مراحل تفکر و نمونه سازی اولیه، آنها تصمیم گرفتند با تصویری کاملاً جدید آزمایش کنند. اعضای تیم MLP به جای لباس رسمی مشاغل معمولی که با بخش مالی در ارتباط هستند ، با لباس های غیررسمی شروع کردند. آنها نمونه های اولیه لگو و پوسترهای خانگی را در نقاط مهم تعیین شده – از جمله دانشگاه و ایستگاه های قطار – آزمایش کردند.

آزمایش:

آنها با آزمایش این رویکرد جدید، چند درس بسیار ارزشمند در مورد کاربرانشان و چگونگی برقراری ارتباط با آنها آموختند. آنها دریافتند که حتی چیزی به سادگی پوشیدن لباس ، تأثیر زیادی در کاهش دید منفی مرتبط با خدمات مالی دارد. آنها همچنین ارزش پرسیدن سوالات باز را متوجه شدند. به جای تلاش برای فروش نمونه اولیه خود، تفکر طراحی به آنها آموخت سؤالاتی را مطرح کنند که بر نیازهای کاربر متمرکز باشد.

نتیجه:

اولین نتیجه در تفکر طراحی، یک منحنی یادگیری بزرگ برای MLP بود. صرف وقت برای صحبت با مشتریان، به آنها این بینش را می داد که برای رساندن مجدد پیام، به مشتریان نیاز دارند تا بتوانند بازاریابی را بسیار مؤثرتر شروع کنند. با توجه به یافته ها، MLP فضای اداری جدیدی را در منطقه ای دانشجویی باز کرد و تیم های تحریریه و رسانه های اجتماعی خود را در نزدیکی مشتری قرار داد. البته، تفکر طراحی فرآیندی تکرار شونده است، بنابراین این تنها یک راه است که از طریق آن MLP امیدوار است که با زبان مشتریان با آنها حرف بزند.

دیدگاه شما