معرفی فیلم The Social Network
معرفی فیلم The Social Network (شبکه اجتماعی) به کارگردانی دیوید فینچ (David Fincher)، داستان چگونگی ایجاد فیس بوک توسط مارک زاکربرگ در زمان تحصیلش در هاروارد و داستان شکایت دو برادر که ادعا کردند او ایده آنها را سرقت کرده و درباره بهترین دوستش که از آنجا اخراج شد را بازگو میکند.
این فیلم یک نگاه اجمالی به چگونگی شروع فیس بوک به شما ارائه میدهد و به شما یادآوری میکند که شرکتهای بزرگ اغلب شروع کوچکی دارند. علاوه بر این، شما فیلمنامه درخشان آرون سورکین، کارگردانی عالی دیوید فینچر و گروهی از بازیگران عالی را در این فیلم دارید.
بهترین صحنه فیلم: وقتی مارک زاکربرگ برای اولین بار با شان پارکر ملاقات میکند.
نقد و بررسی فیلم شبکه اجتماعی
مهمترین میراثی که دههی اول قرن بیستویکم برای بشر به جای گذاشت، اینترنت بود. ساز و کاری که مفهوم دهکدهی جهانی را تثبیت کرد. این وسط سایتهایی که به عنوان شبکههای اجتماعی مطرح شدهاند، سهم بزرگی در نزدیک کردن مردم نقاط مختلف جهان به یکدیگر دارند.
این که دیوید فینچر پایان دههی اول این قرن را برای ساخت فیلمی مانند «شبکه اجتماعی» انتخاب کرده، به خاطر هوش سرشار و حساسیت بالای او به عنوان یک فیلمساز و درواقع واکنش او به اجتماع و حال و هوای جهان اطرافش بوده است. و البته این که ۲۰۱۰ پرسروصداترین سال در حوزه اینترنت شد و پدیدههایی مانند فیسبوک و ویکیلیکس به نقطه اوج شهرت و حساسیت خود رسیدند، کمی هم به خوششانسی فینچر مربوط میشود. انتخاب مارک زاکربرگ، قهرمان فیلم فینچر، به عنوان چهرهی آن سال تایم مطمئنا به دیده شدن «شبکه اجتماعی» بیشتر کمک کرد.
نوشتن دربارهی «شبکه اجتماعی» خیلی سختتر از بقیهی فیلمهای فینچر است. مهمترین دلیلش هم این است که برخلاف آن چه به نظر میرسد «شبکه اجتماعی» فیلمی بیوگرافیک دربارهی زندگی یک قهرمان نیست. در قهرمان بودن زاکربرگ تردیدهایی وجود دارد که فیلم هم به این تردیدها دامن میزند.
فینچر سعی نکرده که زاکربرگ را به عنوان یک نابغهی بزرگ یا قهرمان یک نسل تصویر کند. «شبکه اجتماعی» هرچند درباره یک نابغه است اما برخلاف فیلمی مانند «ذهن زیبا» که همان سالها ساخته شد، دغدغهی قهرمانپروری و نشان دادن جزییات زندگی یک نابغه را ندارد.
بعد از دیدن این فیلم، مارک زاکربرگ برایم تبدیل به سوال نشد، بلکه چیزی که ذهنم را به عنوان تماشاگر مشغول کرد، قضاوتهای اخلاقی، قدرت رسانهها، هوش، رقابت و همه چیزهای دیگری بود که مولفهها و نشانههای سال ۲۰۱۰ و دههی دوم قرن بیست و یکم به شمار میرفتند.
بررسی فیلم شبکه اجتماعی
«شبکه اجتماعی» بیشتر شبیه یکی از فیلمهای افشاگرانهی دههی هفتادی است، چیزی شبیه به «همه مردان رییس جمهور».
فیلمهایی که در رابطه با آدمهای باهوشی هستند که از قدرت رسانهها برای آگاه کردن اجتماع افرادشان و برای ایجاد یک انقلاب از طریق این رسانهها استفاده میکنند.
«شبکه اجتماعی» همان دیالوگهای پینگپونگی سریع، نماهای عموما بسته و ریتم تند درونی را دارد. این جا صدای کلیدهای کیبورد موقع نوشتن کد برنامه جای صدای ماشین تحریرها موقع نوشتن مقاله را گرفته است، با این حال همان صدا و همان ریتم و همان حس را القا میکند. تفاوت اصلی در اینجاست که قهرمان فینچر محصول سال ۲۰۱۰ است. پس آرمان جهان شمول و ایدئولوژی سیاسی-اجتماعی ندارد. هدف مارک زاکربرگ فقط خودش است.
مارک حتی برعکس آن برادران دوقلو برای هاروارد هم اهمیتی قائل نیست. هدف او برای نزدیک کردن مردم به یکدیگر، ناشی از منفعتهای فردیاش مثل ارضا شدن ذهنی و نیاز به ورود به اجتماعات و کسب قدرت و از مهمتر انگیزهی مهمی مثل قد علم کردن جلوی دوست دختر سابقش، اریکا است. هرچند به نظر میرسد مارک زاکربرگ واقعی، خارج از فیلم، روح جهانی را بهتر درک کرده. این از همان سایتی که در دوران دبیرستان تاسیس کرده و در فیلم اشارهی کوتاهی به آن میشود مشخص است. سایتی که به دانشجویان اجازه میدهد برمبنای سلایق اکثریت دوستانشان دست به انتخاب بزنند. سلیقهی اکثریت یعنی احترام به دموکراسی که قرار است تبدیل به میراث جهانی دنیای معاصر شود.
اینها همه دربارهی قهرمانی است که فینچر انتخاب کرده تا به تصویر بکشد. طرف دیگر ماجرا خود فینچر است. این که چطور تماشاگر را با قهرمانش همراه میکند. این که چطور جلوههای بصری فیلمش را درست مانند یک برنامهی کامپیوتری کارگردانی میکند: خیلی منظم، با حفظ جزییات و در عین حال که ممکن است پیچیده و پرگو بنظر برسد، خیلی چیزها را هم کپسوله میکند.
احساسات و عواطف زاکربرگ هیچوقت بیرون نمیزند. هیچوقت نمیفهمیم که شان پارکر شیطان است یا فرشته. ادواردو رفیق است یا میخواهد از مارک سوءاستفاده کند. در «شبکه اجتماعی» همه چیز خیلی مخفی است و این یعنی هوش زیادی در ساختش صرف شده و هوش زیادی هم برای درکش لازم است.
یک نفر با ایمان برابر است با نیروی نود و نه نفر که فقط علاقه دارند…آنها که میدانند چگونه از فرصتها بهره گیرند، غالبا پی میبرند که میتوانند آن فرصتها را خلق کنند و آن چه که میتوانیم به دست بیاوریم بیشتر به استفادهای که از وقتمان میکنیم بستگی دارد تا میزان وقتی که در اختیار داریم. (جان استوارت میل)
تحلیل فیلم شبکه اجتماعی
و این که «شبکه اجتماعی» خیلی شبیه به روزگاری است که در آن زندگی میکنیم، شاید به این خاطر باشد که مفهوم رقابت و پیروزی و شکست در آن خیلی امروزی مطرح میشود. این مفاهیم در دههی اول قرن بیستویکم تغییر زیادی کردهاند.
«The Social Network» اوج استادی فینچر در کارگردانی است. جایی که اصلا نمیتوان فرم و محتوا را از یکدیگر تفکیک کرد. ساختار «شبکه اجتماعی» درست مثل موسیقی متن شاهکار فیلم است. خیلی ظریف زیرپوست تماشاگرش میرود. گاهی اصلا شنیده هم نمیشود اما با این وجود آخر کار تاثیرش را میگذارد. آرام رشد میکند و بعد دیگر رهایت نمیکند. تکرار چند نت ساده که هر بار میتواند ریتم جدید و حس جدیدی داشته باشد: تعلیق، برانگیختن احساسات، سرعت و اشتیاق.
رقابت و برنده بودن دیگر به همان مفهومی نیست که در فیلمهای قرن بیستم میدیدیم. شاید با معیارهای آن موقع مارک زاکربرگ نه تنها برنده نباشد که حتی لایق شرکت در یک رقابت مهم و جانانه هم تشخیص داده نشود. با معیارهای قبلی زاکربرگ ممکن است دزد و متقلب باشد اما همهی اینها مربوط به قرن گذشته است. در قرن جدید زاکربرگ آدم باهوشی است که توانسته از موقعیت و فرصتی که در اختیارش قرار گرفته و از نبوغش استفاده لازم را ببرد تا به آن چه که میخواهد برسد. برادران وینکلواس با همهی جوانمردی و شخصیت قهرمانواری که دارند، متعلق به روزگار گذشته و دنیای شکستخوردهها هستند.
این روزها دیگر فقط با جنتلمن بودن کار جهان پیش نمیرود. هوش و سرعت فاکتورهایی هستند که آدمها را از هم متمایز میکنند. از ابتدا تا انتهای فیلم این تاکید به صورت ظریف وجود دارد که این دو برادر رقیب مارک، از تیم بازندهها هستند. آنها در مسابقات قایقرانی، وقتی به تنهایی تمرین میکنند، قهرمان بهنظر میرسند اما همین که وارد جهان واقعی و دنیای رقابت میشوند (هرچند همیشه تنها با اختلاف چند ثانیه) عقب میمانند و بازنده میشوند. آنها همیشه ناظرند و هیچوقت در نقش فاعل ظاهر نمیشوند. چه موقعی که مارک را برای اجرایی کردن ایدهشان انتخاب میکنند و چه موقعی که شاهد از دست دادن جام مسابقات قایقرانی هستند.
قهرمان فیلم شبکه اجتماعی
این که مارک واقعا از نظر اخلاقی قهرمان است یا نه، جای بحث دارد. بهنظرم فینچر هم نخواسته در اینباره قضاوتی بکند که بالاخره زاکربرگ پیروز این دادگاه است یا نه یا واقعا حق با کدام طرف ماجراست. قضاوتهای اخلاقی جای خودشان را دارند اما قضاوت عقلانی در دنیای امروز میگوید که مارک همان کسی است که از فرصتهایش استفاده میکند، که به جلو میتازد، که باعث پیشرفت دنیای خودش میشود، که باهوش و جاهطلب است و همه اینها باعث نزدیکی او و شان پارکر به یکدیگر میشود که بلندپروازیها و تواناییهای مشابهی دارند، هرچند از نظر آدمهایی مانند ادواردو پارانویید و متوهم باشند.
مارک نابغه است اما نه فقط در کدنویسی. عجیب نیست که فینچر صحنهی سخنرانی بیل گیتس را در فیلمش گذاشته که شاید برای تماشاگر در وهلهی اول صحنه بیربطی بنظر برسد اما حقیقت اینجاست که زاکربرگ بیشترین شباهتها را با بیل گیتس دارد. در همان سخنرانی بیل گیتس میگوید که از اتاقش در خوابگاه برنامه بیسیک را نوشته، درست مثل کاری که مارک با فیسبوک انجام داده.
هردوی آنها فرصتها را ایجاد کردهاند و توانستهاند از نبوغ دیگران هم برای رسیدن به هدفشان استفاده کنند. مارک یکی از الگوریتمهای سایت اولیهاش را از ادواردو میگیرد. ایدهی برادران وینکلواس را روی هوا میزند و با نبوغ خودش چیزی ایجاد میکند که از ذهنیت تکتک آنها فراتر میرود. مارک کدنویس ماهری است اما آنچه باعث شده سایتی مانند فیسبوک چنین ابعاد غولآسایی پیدا کند، بیشتر از آن که یک برنامهی خوب و تمیز باشد، فکر پشت آن است که میتواند افقهای دورتر را ببیند. ذهنیتی که شکست در هر چیزی که مربوط به دنیای کامپیوتر و برنامهنویسی است، برایش معنایی ندارد.
جسی آیزنبرگ در فیلم شبکه اجتماعی نقش مارک زاکربرگ موسس فیس بوک را بازی میکند.
پایان داستان فیلم شبکه اجتماعی
هرچند از جهاتی مارک یک قهرمان کاملا خودویرانگر است. اگر فینچر آن صحنه آخر را نگذاشته بود شاید الان خوشحالتر بودیم. فکر میکردیم که مارک به هدفش رسیده. اما الان آن نمای آخر باعث میشود احساس کنیم مارک زاکربرگ به چیزی که واقعا میخواسته نرسیده. که او هم پیروز این میدان نبوده، که آنقدر ته همهی این ماجراها، ته سایتی که قرار است همهی آدمها را به هم وصل کند، چیز غمگینی وجود دارد، حسی از شکست در عشق و رابطه با کسی که دوستش داری، که اجازه نمیدهد مارک از موفقیتش واقعا لذت ببرد. آن نمای آخر نگذاشته که مارک قهرمان پیروز «شبکه اجتماعی» شود.
«نبوغ فیلمسازی در این است که تنها چیزی که خریدار با خودش میبرد خاطره است.» (لوییس.ب.مهیر)
«The Social Network» از آن فیلمهایی است که باید چند بار دیده شود. بار دوم تاثیری که روی مخاطبش میگذارد، عمیقتر و طولانیتر است. بار سوم باز هم میشود چیزهای جدیدی در فیلم، ساختار و محتوایش، کشف کرد و کارگردان بیشتر میتواند مخاطبش را در اثری که خلق کرده، غرق کند.
؛ بهترین فیلم یک دههی اخیر از نظر کوئنتین تارانتینو
حدود یکسال پیش کوئنتین تارانتینو فاش کرد که بهترین فیلم دههی دوم قرن بیست و یکم از نظرش فیلم شبکه اجتماعی ساختهی دیوید فینچر است.
تارانتینو گفت که درام فینچر دربارهی خلق فیس بوک به نظرش بهترین فیلم یک دههی گذشته است. تارانتینو در گفتوگو با پریمیر اظهار داشت که این فیلم با بازی جسی آیزنبرگ در نقش مارک زاکربرگ کاملا او را تسلیم کرده است.
تارانتینو گفت: «این فیلم شمارهی یک در میان انتخابهایم است چون بهترین است. همین. در هر رقابتی همهی رقبایش را نابود خواهد کرد.»
موفقیت های فیلم شبکه اجتماعی
فیلم فینچر سال ۲۰۱۰ اکران شد و در اسکار ۲۰۱۱ نامزد هشت جایزهی اسکار شد و سه جایزه را هم به خانه برد. «شبکه اجتماعی» جایزهی بهترین فیلم را در اسکار به «سخنرانی پادشاه» واگذار کرد. تارانتینوی ۵۷ ساله به خصوص فیلمنامهی آرون سورکین را در فیلم «شبکه اجتماعی» ستایش میکند و معتقد است سورکین یکی از بزرگترین دیالوگنویسهای دوران است. تارانتینو قبلا هم ارادتش را به سورکین ابراز کرده بود. موقعی که گفت هر اپیزود سریال «نیوز روم» (اتاق خبر) را چند بار میبیند. تعریفهای تارانتینو باعث شد که فیلم «شبکه اجتماعی» دوباره بر سر زبانها بیفتد و سراغش برویم.
در روند «جهانی بودن» تنها مشارکت نظام سیاست بینالمللی و اقتصاد جهانی اهمیت ندارد، بلکه بیشتر مفهوم «روح جهانی» دربرگیرندهی میراث بشریت معاصر مطرح است. «جهانی بودن» به معنای درک و فهم میراث جهانی است. (رامین جهانبگلو، جهانی بودن)
«شبکه اجتماعی» اوج استادی فینچر در کارگردانی است. جایی که اصلا نمیتوان فرم و محتوا را از یکدیگر تفکیک کرد. ساختار «The Social Network» درست مثل موسیقی متن شاهکار فیلم است. خیلی ظریف زیرپوست تماشاگرش میرود. گاهی اصلا شنیده هم نمیشود اما با این وجود آخر کار تاثیرش را میگذارد. آرام رشد میکند و بعد دیگر رهایت نمیکند. تکرار چند نت ساده که هر بار میتواند ریتم جدید و حس جدیدی داشته باشد: تعلیق، برانگیختن احساسات، سرعت و اشتیاق.
ساختار فیلم هم درست مانند یک برنامه کامپیوتری پیشرفته است که از ماژولهای زیادی تشکیل شده که برخی صریحتر و بعضی پیچیدهترند اما درنهایت همهی این ماژولها کنار هم قرار میگیرند تا برنامهی اصلی کار کند. بخشهای مربوط به دادگاه ادواردو، بخشهای مربوط به شکایت برادران وینکلواس، مارک در خوابگاه، فرآیند به وجود آمدن فیسبوک همه به نظم یک برنامه کنار هم چیده شدهاند. هرکدام از این قسمتها اگر حذف میشدند «شبکه اجتماعی» با خطا مواجه میشد. با این همه فلاشبکهای مختلف، عجیب است که هیچوقت ذهن تماشاگر دچار پیچیدگی و اشتباه نمیشود و فیلم را مانند یک تریلر پرهیجان میشود یک نفس دنبال کرد.
سخن آخر درباره فیلم شبکه اجتماعی
«شبکه اجتماعی» داستانی درباره آدمها و روابطشان با یکدیگر بوده پس هوشمندانه است که فینچر ۹۰ درصد مدت زمان فیلم، نماهای متوسط (مدیوم شات) گرفته. به جز روی تیتراژ، هیچ نمای اضافهای از مکانها و جغرافیایی که آدمها در آن هستند، نمیبینیم. حسن این نماهای متوسط این است که شخصیت در قاب خیلی تنها نیست و حس و حال فضای اطرافش منتقل میشود. برای نشان دادن تاثیری که قهرمان روی آدمهای اطرافش میگذارد و حسی که خودش دارد، گرفتن نماهای متوسط کار استادانهای بوده. بهنظر میرسد درحالی که شبکه اجتماعی قابلیتش را داشته که در سکانسهای مختلف صورت بازیگران در نماهای درشت نشان داده شود، با این حال فینچر عمدا از کلوزآپ پرهیز کرده تا عواطف و اهداف شخصیتهایش را مرموز نگهدارد و آنقدر به آنها نزدیک نشود که خودش و مخاطب ناچار به قضاوت شوند.
«ما در مزرعهها زندگی کردیم، بعد در شهرها و حالا در اینترنت زندگی خواهیم کرد.»
«شبکه اجتماعی» را باید دید و جدی گرفت چون فیلم زمانهی ماست. آیینهای از روزگاری که در آن زندگی میکنیم و جهانی که به سمت آن خواهیم رفت.
راستی اگر میخواهید بدانید فینچر چه کارگردان بزرگی است به آخرین صحنهی «شبکه اجتماعی» فکر کنید. همان لحظهای که مارک بعد از تمام شدن همه این ماجراها، خیلی تنها بهنظر میرسد. صفحهی فیسبوکش را باز میکند و به انتظار پاسخ اریکا به درخواست دوستی به صفحه خیره میشود، که تازه میفهمیم همه این بازیها برای چه چیزی و چه کسی بوده.
چه کسی فکرش را میکرد که درام بیوگرافیوار فینچر فقط به خاطر همان نمای آخر فیلم، تبدیل به یک عاشقانهی غمگین تمام عیار شود؟!
دیدگاه شما