معرفی فیلم مانی بال

معرفی فیلم مانی بال _ پیشنهاد، معرفی و تحلیل فیلم‌های مدیریتی

تغییرات پرشتاب محیطی لزوم آشنایی با مباحث نوین در حیطه مشاور مدیریت ، مدیریت تکنولوژی، ارزش‌آفرینی در شرکت‌های دانش بنیان و… برای فعالان این حوزه امری ضروری نموده است، ادبیات متنوع و رو به گسترش هر روزه باعث می‌شود که نتوان این مطالعه را فقط به خواندن کتاب‌های مرتبط محدود کرد و استفاده از رویکردهای مختلف علمی، فلسفی و هنری، که هر کدام امکانات بالقوه‌ای برای فهم و انتقال مفاهیم رشته مدیریت به‌وجود آورده‌اند استفاده کرد.

امروزه انتقال مفاهیم از طریق فیلم‌ها راهکاری است که به‌لحاظ استفاده از امکانات تصویری و بصری و قدرت روایتی آن هم‌زمان هم باعث افزایش سطح سواد و هم موجب افزایش تجربه زیسته و نهادینگی (درونی کردن تجربیات دیگران) مفاهیم مدیریتی برای مخاطبان آن می‌شود.

به این منظور سعی بر آن است که با پیشنهاد، معرفی و تحلیل فیلم‌های مدیریتی، متخصصان و علاقه‌مندان این حوزه را با فیلم‌های سینمایی و یا مستند این حوزه، که کم‌تر از این زاویه به آنها پرداخته شده است، آشنا کند و دریچه تازه‌ای پیش روی آنان بگستراند.

دیدن این قبیل فیلم‌ها در اوقات فراغت، باعث رشد شخصیتی مدیران سازمان‌ها، صاحبان بنگاه‌های اقتصادی و بیزنس‌های کوچک و بزرگ و همچنین کارآفرینان می‌گردد. هدف در این بخش ایجاد حس کنجکاوی و شناساندن فیلم‌های مناسب و کارآمد است که این مهم را برای شما عزیزان به انجام برساند.

معرفی فیلم مانی بال

فیلم «مانی‌بال» Monyball براساس یک کتاب به نام (Moneyball: The Art of Winning an Unfair Game) در سال 2011 ساخته شده است. این فیلم به سرپرستی جلال مقامی در سال 1391 به فارسی نیز دوبله شده است. در دوبله این فیلم ۱۳۳ دقیقه‌ای سعید مظفری به جای برد پیت بازیگر نقش «بیلی بین» و رضا آفتابی نیز به جای جونا هیل در نقش «پیتر برند» گویندگی کرده‌اند.

شاید شما قبل از دیدن فیلم آن را یک فیلم مستندگونه که درباره کسب درآمد از بازی بیس‌بال صحبت می‌کند (که به‌نظرم نام فیلم و همچنین طراحی پوستر آن تاثیر زیادی بر این تصور دارند) تصور کرده باشید. این ذهنیت، که من هم قبل از دیدن فیلم آن را داشتم به‌همراه عدم علاقه به ورزشی مثل بیس‌بال، باعث می‌شد تا هیچ موقع «مانی‌بال» در لیست فیلم‌های برای دیدن من قرار نگیرد.

اما مانی‌بال، یک فیلم کم‌تر ورزشی و بیشتر مدیریتی است و این یک ارزیابی غلط بود که من دچارش شدم؛ چیزی که خود «مانی‌بال» هم روی آن دست می‌گذارد، یکی از اشتباهات روزمره هرکدام از ما است که در مقیاس بزرگ‌تر در سازمان‌ها و بنگاه‌ها باعث شکست آنها می‌شود؛ منظور ترجیع‌بند فیلم، عدم ارزیابی اصولی و دقیق است.

قبل از شروع باید عنوان کنم که مطمئن باشید برای دیدن و متوجه شدن فیلم، داشتن اطلاعات بیس‌بالی لزومی ندارد و نداشتن اطلاعات از این ورزش و اصطلاحات آن خدشه‌ای در فهم فیلم وارد نمی‌کند؛ چون همان‌طور که عرض شد این یک فیلم کمتر ورزشی و بیشتر مدیریتی است که نکات مدیریتی را با استفاده از یک ماجرای واقعی که در فصل 2002 بیس‌بال امریکا رخ داده، به نمایش می‌گذارد.

از یک مثال داخلی از فوتبال کشورمان باب ورود به ماجرای فیلم را باز می کنیم. تیم خوب فوتبال «فجر سپاسی» سال‌ها قبل نماینده شهر شیراز در لیگ برتر فوتبال کشور بود (متاسفانه این تیم درحال حاضر به‌دلیل مشکلات در لیگ‌های پایین‌تر کار خود را ادامه می‌دهد). چرا گفتم تیم خوب؟ چون این تیم به‌خاطر بودجه پایین‌اش قادر به جذب ستاره‌ها نبود و خودش کار پرورش بازیکنان را انجام می‌داد؛ و الحق هم که این کار را به خوبی انجام می‌داد. این امر بلای جان تیم بود، چون به‌محض درخشش بازیکنان در تیم بازیکنان توسط تیم‌های پول‌دار جذب می‌شدند و مربی تیم «غلام پیروانی» همیشه با مشکل نداشتن بازیکن روبه‌رو بود.

نقد و برسی فیلم مانی بال

حال با این مثال به سراغ ماجرای فیلم می‌رویم؛ چالش عنوان شده تقریباً همان چالشی است که «بیلی بین» مدیرعامل باشگاه بیس‌بال «اوکلند» با آن مواجه است و آن را بازی نابرابر می‌خواند و به‌دنبال راه‌حل جدیدی می‌گردد که مطمئناً از اتاق فکر سالخورده باشگاه، بیرون نخواهد آمد و این آغاز راه سختی است که او درپی پیمودن آن است، زیرا مدیریت با جلب نظر همگان راه به جایی نمی‌برد.

مدیرعامل با جوانی که تازه فارغ‌التحصیل رشته اقتصاد از یکی از دانشگاه‌های مطرح امریکا است آشنا می‌شود. او تحت تاثیر نحوه علمی ارزیابی بازیکنان توسط «پیتر برند» قرار گرفته و متوجه می‌شود که توجه به شهرت به شایستگی، که روش جذب بازیکن توسط اغلب باشگاه‌ها است، اشتباهی متداول است و پول خرج کردن زیاد، متضمن پیروزی نیست. اشتباهی که مدیران باشگاه‌های بزرگی مانند تیم فوتبال «رئال مادرید» در دوران کهکشانی‌ها نیز آن را مرتکب شده‌اند.

«پیتر برند» در نقش مشاور مدیریت با استفاده الگوریتم ارزیابی خود، فرصت‌ها و راه حل‌های تازه‌ای در اختیار «بیلی بین» به عنوان مدیرعامل قرار می‌دهد و با پیوند دادن علم با عمل، تئوری با تجربه و در نهایت هنر با مهارت باعث به‌وجود آمدن سبکی از مدیریت می‌شود که موجب ثبت یک رکورد در تاریخ بیس‌بال آمریکا می‌گردد، که تیم‌های بزرگ هم توان رسیدن به آن را ندارند.

اما این عملی کردن این نوآوری در دنیای ورزش آن‌چنان هم آسان نیست؛ اول بزرگان باشگاه و سپس مربی، بازیکنان، تماشاچی‌ها و حتی گزارش‌گران ورزشی نیز به این نوآوری اعتراض می‌کنند و به تمسخر اعلام می‌کنند که این مدیرعامل با این عمل بلیط تایتانیک را خریده و درنهایت غرق خواهد شد؛ آنها قادر به درک ارتباط بین بیس‌بال و یک سری معادله‌های ریاضی (برای ارزیابی عملکرد بازیکنان) نیستند، اما این ارتباطی است که «بیلی بین» آن را درک کرده و بر سر ایجاد ارزش از این طریق، همه اعتبار خود را قرار می‌دهد.

آیا مدیرعامل باشگاه بیس‌بال «اوکلند» بلیط تایتانیک را خریده است؟

در مقابله با چالشی که در ابتدا اشاره شد و راه حلی که مدیرعامل برای آن درنظر می‌گیرد، فیلم پر از لحظاتی می‌شود که دارای نکات مدیریتی و خود یک کلاس درس است که تقریباً تمام نکات ریز و درشت مدیریت تحول در سازمان را به زیبایی به نمایش می‌گذارد، که هم برای مخاطب غیر متخصص در مدیریت و هم برای متخصصین این حوزه جذابیت دارد.

در آخر ضمن توصیه به تماشای این فیلم بدون ارزیابی شتاب‌زده، باید اذعان کنم که فیلم «مانی‌بال» ضمن آنکه یک فیلم آموزنده است، فیلمی عمیق و با ظرافت است که با مرور گاه‌به‌گاه تجربیات گذشته «بیلی بین» در جایگاه بازیکن، دلایل تصمیمان کنونی او را در مقام مدیرعامل، روشن می‌سازد. همواره باید به‌خاطر داشت که فاصله و شکاف بین انتظارات و واقعیات را می‌توان با ارزیابی اصولی و دقیق پر کرد.

سید رضا میرزایی، پژوهشگر موسسه فرآیند دهم

دیدگاه شما